-
گرفت...
26 آبان 1390 23:17
یک نفر امد قرارم را گرفت / برگ و بار و شاخسارم را گرفت چهار فصل من بهاران بود ، حیف / باد پائیزی بهارم را گرفت اعتباری داشتم در پیش عشق / با نگاهی ، اعتبارم را گرفت عشق یا چیزی شبیه عشق بود / آمد و دار و ندارم را گرفت . . .
-
من و تو
26 آبان 1390 23:15
الا اى دختر شیک بلند بالا و باریک تو مرغی من خروسم تو آردک من سبوسم تو دینار من فلوسم بشو امشب عروسم که لبهاتو ببوسم تو بیلی من کلنگم تو آهو من پلنگم تو مستی من ملنگم بیا امشب به جنگم که من تیمور لنگم
-
غریبه
26 آبان 1390 23:04
مگر به تو نگفته بودم به غریبه ها اعتماد نکن غریبه دوم که بیاید غریبه اول می رود غریبه سوم که بیاید غریبه دوم می رود و هیچکدام از این غریبه ها نخواهند دانست رنگ محبوب تو آبی بود و تو هر شب با ماه حرف می زدی و موهای کاکلی ها را شانه می کردی هیچکدام از این غریبه ها نخواهند دانست تو شبی در مرگ خروس حنایی تا صبح گریستی مگر...
-
دیگر بیا
21 تیر 1389 23:12
قاصدک مثل همیشه با تمام شبنم چشمان خود آب و جارو می کند شهر دلم را جمعه ها من به طول جاده های بی سوار انتظار لاله می کارم بیا ای تو اقیانوس بی پایان شوق بی تو دیگر یاس ها هم بی قراری می کنند پس کدامین روز جمعه باز می گویی بگو لاله های عشق را در کوچه قربان می کنم جمعه های عمر من در حسرت دیدار تو رو به پایان می رود ای...
-
دل دادگی
21 تیر 1389 23:10
یک عمر به دل دادگی یار نشستیم افسوس و دریغا به وصالش نرسیدیم هر جمعه به سر شد به هلال رخ ماهش هیهات بجز حسرت و زاری نچشیدیم در عطر گلستان ولایت همه در حسرت دیدار عمری به صفای گل نرگس چو هزاریم دردایره عشق مگر منتظران را نظری نیست ما را نظری کن که گرفتار سرابیم این برکه ی بی أب نه جولان گه ما هست ما ماهی دریای فرج تشنه...
-
امیدهای سبز
17 تیر 1389 15:55
چگونه باورت کنم کلاغ روزهای سرد؟! دروغ تا به کی منم ، سوار قله های درد دوام درد تا به کی ؟ زوال عشق تا کجا؟ سقوط می کنی صنم بدست مردهای مرد دوباره بوی کهنگی ، دوباره خون دوباره خشم صدا صدای بی صدا دوباره آیه های زرد دوباره هاله های نور !!! در اوج بی عدالتی !!! ببین سکوت بره ها چگونه باز رخنه کرد ؟ لباس سبز خواهرم و...
-
تمنا کن ولی خار نشو
17 تیر 1389 15:51
برای عشق تمنا کن ولی خار نشو. برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده. برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو. برای عشق مثل شمع بسوز ولی نزار پروانه ببینه. برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر. برای عشق وصال کن ولی فرار نکن. برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن...
-
اشک
17 تیر 1389 15:50
اشکی که بی صداست پشتی که بی پناست دستی که بسته است پایی که خسته است دلی که عاشق است حرفی که صادق است شعری که بی بهاست شرمی که اشناست دارایی من است ارزانی شماست
-
خسته ام
17 تیر 1389 15:48
از عاشقی به رنگ تمنا خسته ام از اسمان ابی دنیا خسته ام امروز را به دست غریبها سپرده ام از زل زدن به صورت فردا خسته ام سرگشته تر ز خود به دنیا ندیدهام از روی این جماعت شیدا خسته ام شادی دگر زعالم ما رخت بسته است از سر زدن به عالم سودا خسته ام
-
نکات جالب
14 تیر 1389 22:26
برای یک بار پریدن ، هزار هزار بار فرو افتادم هیچ وقت رازت رو به کسی نگو. وقتی خودت نمیتونی حفظش کنی چطور انتظار داری کسی دیگهای برات راز نگهداره هیچ انسانی دوست ندارد بمیرد، اما همه آنها دوست دارند به " بهشت " بروند... اما ای انسانها... برای رفتن به " بهشت " ... اول باید مرد
-
جیر جیرک ها
14 تیر 1389 22:17
صدای جیر جیرک ها به گوش می رسد سکوت را نوازش می دهند و جای خالی آدم های شب نشین را با نگاهی معصومانه پر می کنند
-
واژه های باران
14 تیر 1389 22:15
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی که امشب می بارد.... و اینک باران بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
-
من و مترسک و کلاغها
14 تیر 1389 21:20
مترسک ناز می کند کلاغ ها فریاد می زنند و من سکوت می کنم.... این مزرعه ی زندگی من است خشک و بی نشان