-
گذشته ...
16 دی 1391 00:56
گذشته در چشمانم مانده است عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی صبور میمانم و بی تفاوت می گذرم که نفهمی هنوز هم دوستت دارم
-
راز زندگی
16 دی 1391 00:55
زبانم را مهر سکوت و خاموشی بسته چشمهای دیگر حتی خودمم را هم نمی تواند ببیند نمی دانم راه می روم یا بی راهه اما همین برایم بس است که قدمهایم هنوز رمقی دارند چقدر سرد و تاریک است چقدر بی روح زندگی واقعا چیست و از ما چه می خواهد جوابی برای این سوال هنوز نیافته ام؟؟؟؟؟
-
گلایه
16 دی 1391 00:54
باز دلم گرفت .... آسمان هم نیم نگاهی ابریسیت؟ انگار آسمان دلش گرفته و بغض دارد! گلایه های بسیاری دارم نمی دانم از کجا آغاز کنم؟ یا نمی دانم صدایم به تو خواهد رسید نمی دانم آیا نشسته ای فقط به درد ما آدمها گوش کنی؟ آرزوهایم یک به یک فنا شدند جوابی ندارم خداوندا نمی دانم اگر آفریده ای چرا اینگونه؟ خداوندا آیا حکمت توست...
-
باران
16 دی 1391 00:53
باران که می بارد گام بر می دارم و قدم زنان می روم زیر باران رفتن را دوست دارم اشکهایم را کسی نمی بیند. تمام خاطرام را دوباره خیس می کنم. حس می کنم دوباره زنده شده ام. از تلخی روزگار می گویم و به دست باران می سپارم از سختی ها از نامردی ها از بخت بد و اقبال شوم همه را به دست باران می سپارم باران نیز می شوید و پاک می کند...
-
میان ....
16 دی 1391 00:52
میان ماندن و نماندن فاصله تنها یک حرف ساده بود از قول من به باران بی امان بگو : دل اگر دل باشد ، آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد
-
گلچین
15 دی 1391 12:04
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق هم دعا کن گره تازه نیافزاید عشق . قایقی در طلب موج به دریا پیوست باید از مرگ نترسید ، اگر باید عشق . عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم شاید این بوسه به نفرت برسد ، شاید عشق . شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق . پیله رنج من ، ابریشم پیراهن شد شمع حق داشت...
-
ای کاش..
15 دی 1391 12:02
ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت . ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد . ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی . ای...
-
خداحافظ ...
14 دی 1391 19:38
پشت سرت به جای اشک یه کاسه آب می ریزم حالا که رفتنی شدی سفر بخیر عزیزم این آخرین خواهشمه مواظب خودت باش اونی که جام و می گیره جوونی تو بزار پاش اسم من و جلوش نیار، بهوونه ای نگیره بهش بگو دوستت دارم بزار برات بمیره خجالت از چشام نکش، که عاشقی همینه ی ا دته یادگاری نوشتی رو دیواری که من و دوسم داری و تنهام نمی زاری...
-
[ بدون عنوان ]
7 دی 1391 21:30
تو خیال نکن همیشه ، که من عاشقت میمونم تو منو دوستم نداری ، خودم اینو خوب میدونم تو یه روزی تو وجودم ، مثل آب و ریشه بودی تو منو دوستم نداشتی ، تو همون همیشه بودی خیلی دوست دارم بدونی ، که دیگه دوستت ندارم نه دیگه ، آره تموم شد ، غصه های روزگارم واسه تو بازیچه بودم ، خودم اینو خوب میدونم برای نوشتن از تو ، دیگه چیزی...
-
[ بدون عنوان ]
7 دی 1391 20:52
نمی دونم چی باید گفت از اون حرفای شیرینِت نمیشه باورم حالا از این چشمای غمگینِت همیشه ترس تو این بود که من با تو نمی مونم می گفتی باش کنار من ، بدون تو پریشونم نمی گیری سراغ از من ، کسی که تو خداش بودی کسی که با تو عاشق شد ، تو آهنگ صداش بودی دلم تنگ صدای تو ، می خوام باشم کنار تو دل زخم خورده ی عاشق ، هنوزم چشم به...
-
[ بدون عنوان ]
7 دی 1391 20:50
خدایا دست من سرده تو از حالم خبر داری تو دلگرمیه فردامی تویی که باورم داری همیشه با تو هر لحظه ، به آرامش سفر کردم نذار تنها بمونم با ز ، نمی خوام بی تو برگردم خدا تسکین دردامی ، خدایی ، خیلی بد کردم از اقیانوس آرامش به دریا برنمی گردم همه حرفا دروغی بود ، تموم عشق تو خالی فقط تو باورم کردی ، تویی که عشق فردامی همیشه...
-
دوستت دارم را ...
16 مهر 1391 22:51
دوستت دارم را من دلاویزترین شعر جهان یافته ام این گل سرخ من است دامنی پر کن ازاین گل که دهی هدیه به خلق , که بری خانه ی دشمن , که فشانی بر دوست راز خوشبختی هرکس به پراکندن اوست در دل مردم عالم به خدا نور خواهد پاشید روح خواهد بخشید تو هم ای خوب من این جمله به تکرار بگو این دلاویزترین حرف جهان را ،همه وقت , نه به یک...
-
می خوام بگم...
19 تیر 1391 02:07
می خوام بگم تموم شده ، تموم روزهای بدم می خوام بگم خیال کنی ، تو خوبی و منم بدم می خوام بگم که عشقمو ، ساده ی ساده خط زدی می خوام بگم تا بدونی ، خوبی ولی خیلی بدی می خوام بگم که عشق من ، رفته دیگه به دست باد می خوام بگم این دلمو ، شکستی آخرش زیاد می خوام بگم که عشق من ، مشق های خوبی می نوشت بی سند و با ادعا ، اونار رو...
-
اگه به زور میرم....
19 تیر 1391 02:06
اگه به زور روزگار از زندگیت میرم کنار میرم که ثابت بکنم عاشقتم دیوونه وار تو گریه های زار و زار سپردمت به روزگار این از خودم گذشتنو، پای خاطر خواهیم بذار خیال نکن که خواستمه، این اونه که می خواستمه به قبله ی محمدی اینه که حرف راستمه می خوای واسه ات همین وست داد بزنم ؟ با تار زلفات دلمو دار بزنم؟ پیش همه خلق خدا زاز...
-
عشق مرده
19 تیر 1391 02:04
تو خیال نکن همیشه ، که من عاشقت میمونم تو منو دوستم نداری ، خودم اینو خوب میدونم تو یه روزی تو وجودم ، مثل آب و ریشه بودی تو منو دوستم نداشتی ، تو همون همیشه بودی خیلی دوست دارم بدونی ، که دیگه دوستت ندارم نه دیگه ، آره تموم شد ، غصه های روزگارم واسه تو بازیچه بودم ، خودم اینو خوب میدونم برای نوشتن از تو ، دیگه چیزی...
-
دلتنگتم
19 تیر 1391 02:01
نمی دونم چی باید گفت از اون حرفای شیرینِت نمیشه باورم حالا از این چشمای غمگینِت همیشه ترس تو این بود که من با تو نمی مونم می گفتی باش کنار من ، بدون تو پریشونم نمی گیری سراغ از من ، کسی که تو خداش بودی کسی که با تو عاشق شد ، تو آهنگ صداش بودی دلم تنگ صدای تو ، می خوام باشم کنار تو دل زخم خورده ی عاشق ، هنوزم چشم به...
-
[ بدون عنوان ]
14 اسفند 1390 22:39
بعد از آن دلشوره های آشنائی بعد آن دلتنگی دل بهر شادی بعد آواز دل من از فرار بی صدائی آمدی ماندی تو در دل همچو آوائی نهانی بی توامشب من دویدم باز سوی وادی بی همصدائی ای تو تنها یاوردل کاش میماندی برایم همچو رویائی خیالی روز من بی تو تبه شد شب من بی همسفر شد ای تو تنها خواهش دل بی تو این دل بی ثمر شد یاد ایام گذشته یاد...
-
[ بدون عنوان ]
14 اسفند 1390 22:36
نرسیدیم به هم بازی یک تقدیریم عاقبت در هوس دیدن هم میمیریم عشقمان مخرج صفریست که تعریف نشد آه و افسوس که یک واژه بی تدبیریم بعد از آن حادثه هایی که جدامان کردند آنچنان شد که دگر از همه عالم سیریم اشک میریختیم و دل که نمیکندیم آه چه کنیم هر دو از این واقعه دلگیریم وقتی از فاصله ها گفت دلم خندیدیم فکر کردیم بهاریم که بی...
-
چه.....
14 اسفند 1390 22:33
چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی! چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم ! چه کودکانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطره یک کلمه مرا ترک کردی ! چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد! چه بیرحمانه! من سوختم
-
موج
12 اسفند 1390 00:05
موج عشق تو اگر شعله به دلها بکشد رود را از جگر کوه به دریا بکشد گیسوان تو شبیهاست به شب اما نه شب که اینقدر نباید به درازا بکشد خودشناسی قدم اول عاشق شدن است وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد عقل یکدل شده با عشق، فقط میترسم هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد زخمی کینهی من این تو و این سینهی من من خودم خواستهام کار به...
-
ای نامت از دل و جان
14 بهمن 1390 21:12
ای نامت از دل و جان ، در همه جا به هر زبان جاری است عطر پاک نفست ، سبز و رها از آسمان جاری است نور یادت همه شب ، در دل ما چو کهکشان جاری است تو نسیم خوش نفسی ، من کویر خار و خسم گر به فریادم نرسی ، من چو مرغی در قفسم تو با منی اما من از خودم دورم چو قطره از دریا ، من از تو مهجورم ای نامت از دل و جان ، در همه جا به هر...
-
شعرها و مطالب زیبای مریم حیدرزاده
17 دی 1390 22:56
گفتی که بیا و از وفایت بگذر از لهجه بی وفاییت رنجیدم گفتم که بهانه ات برایم کافیست معنای لطیف عشق را فهمیدم * * * * * *اس ام اس عاشقانه – مریم حیدر زاده * * * * * * کاش به پرنده بودی و من واسه تودونه بودم شک ندارم اون موقع هم این جوری دیوونه بودم کاش تو ضریح عشق تو یه روز کبوتر می شدم یه بار نگاه می کردی و اون موقع پر...
-
عشق یعنی.....
17 دی 1390 22:49
عشق یعنی یک سلام و یک درود عشق یعنی درد و محنت در درون عشق یعنی یک تبلور یک سرود عشق یعنی قطره و دریا شدن عشق یعنی یک شقایق غرق خون عشق یعنی زاهد اما بت پرست عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه عشق یعنی بیستون کندن بدست عشق یعنی آب بر آذر زدن عشق یعنی چون محمد پا به راه عشق یعنی عالمی راز و نیاز عشق...
-
[ بدون عنوان ]
27 آذر 1390 01:09
شور عشقی که فتاده است به جان من و تو . خوب در دست گرفته است عنان من و تو
-
عکس
29 آبان 1390 16:12
برای دیدن سایر عکسها به ادامه مطلب بروید
-
میروم...
26 آبان 1390 23:25
میروم دیگر شما یادم کنید من که رفتم این غزل ها را شما دفتر کنید * میروم تا دل نبندم دل به خوبی هایتان باز هم دل بستم و زخمی شدم ، باور کنید . . .
-
رفتی اما بدان..
26 آبان 1390 23:23
تو رفتی و من شدم لحظه شمارت ..... دو قطره اشک مانده یادگارت اگر برگشتی و من را ندیدی ..... بدان که مرده ام از انتظارت . . .
-
بساز!
26 آبان 1390 23:22
آن شب که شد زندگی ما آغاز ........ آغاز شد افسانه این سوز و گداز دادند به ما دلی و گفتند بسوز ......... دیدند که سوختیم گفتند بساز
-
عاشق
26 آبان 1390 23:21
اگه عشقم حقیره جسمم کویره اگه همیشه تنهام اگه خالیه دستام برای تو عاشق ترین عاشق دنیام
-
می کشم
26 آبان 1390 23:18
گر نیایی تا قیامت انتظارت می کشم منت عشق از نگاه پر شرابت می کشم. ناز چندین ساله ی چشم خمارت می کشم تا نفس باقیست اینجا انتظارت می کشم