با عشق مرا ببوس    kiss me love
با عشق مرا ببوس    kiss me love

با عشق مرا ببوس kiss me love

 

بعد از آن دلشوره های آشنائی

بعد آن دلتنگی دل بهر شادی

بعد آواز دل من از فرار بی صدائی

آمدی ماندی تو در دل همچو آوائی نهانی

بی توامشب من دویدم باز سوی وادی بی همصدائی

ای تو تنها یاوردل کاش میماندی برایم همچو رویائی خیالی

روز من بی تو تبه شد شب من بی همسفر شد

ای تو تنها خواهش دل بی تو این دل بی ثمر شد

یاد ایام گذشته یاد ان رویای شیرین نهفته

میزند خنجر به سینه میچکد اشکی به گونه

میدهد هر دم عذابم این که دل را پس فرستاد

آنکه اول در خراجش کوله باری دل فرستاد

شد دل من پاره پاره در غم تو بی وفایم

شد غم تو باوفاتر از خود تو بی وفایم

ای که اشک دیدگانم شد نثارت

ای که دل را تو شکستی زیر آوار غرورت

کاش یکشب میشنیدی ناله و راز و نیازم

ای خدا تنها ترینم بازش آور من هنوز عاشق ترینم  

 

نرسیدیم به هم بازی یک تقدیریم
عاقبت در هوس دیدن هم میمیریم
عشقمان مخرج صفریست که تعریف نشد
آه و افسوس که یک واژه بی تدبیریم
بعد از آن حادثه هایی که جدامان کردند
آنچنان شد که دگر از همه عالم سیریم
اشک میریختیم و دل که نمیکندیم آه
چه کنیم هر دو از این واقعه دلگیریم
وقتی از فاصله ها گفت دلم خندیدیم
فکر کردیم بهاریم که بی تغییریم
باز هم نام ترا در دل خود حک کردم
و محال است از این ایده خود برخیزم
باز سایه بالای سرم باش عزیزم
مایه برکت چشمان ترم باش عزیزم 

چه.....

 

چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی!
چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !
چه کودکانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطره یک کلمه مرا ترک کردی !
چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد!
چه بیرحمانه! من سوختم
  

موج

 

موج عشق تو اگر شعله به دل‌ها بکشد 

رود را از جگر کوه به دریا بکشد 

گیسوان تو شبیه‌است به شب اما نه 

شب که اینقدر نباید به درازا بکشد 

خودشناسی قدم اول عاشق شدن است 

وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد 

عقل یکدل شده با عشق، فقط می‌ترسم 

هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد 

زخمی کینه‌ی من این تو و این سینه‌ی من 

من خودم خواسته‌ام کار به اینجا بکشد 

یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری‌است 

وای اگر کار من و عشق به فردا بکشد