با عشق مرا ببوس    kiss me love
با عشق مرا ببوس    kiss me love

با عشق مرا ببوس kiss me love

من!

 

 

عروج کردی و تا امتدادها رفتی

دلم گرفته ، اى دوست ! هواى گریه با من . . .‏

گر از قفس گریزم کجا روم ، کجا، من؟

نه بسته‏ام به کس دل ، نه بسته دل به من کس . . .‏

چو تخته پاره بر موج رها ، رها ، رها ، من‏. . .

زمن هر آن که او دور ، چو دل به سینه نزدیک !!!

به من هر آن که نزدیک ، از او جدا ، جدا ، من . . .

نه چشم دل به سویى ، نه باده در سبویى !‏

که تر کنم گلویى به یاد آشنا ، من . . .‏

ستاره‏ها نهفتم در آسمان ابرى . . !

دلم گرفته، اى دوست! هواى گریه با من . . .

خدای من همه اشکم نظر به چشم ترم کن

شکسته خاطر دهرم از این شکسته ترم کن

دل فسرده ی بی عشق را به سینه نخواهم

مرا در آتش شوقی بسوز و شعله ورم کن
 

 

گفتی.......

 

 

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست

بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن

گفتی که نه، باید بروم حوصله ای نیست

پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف

تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست

گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت

جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست

رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزد دل من مساله ای نیست
 

 

روی قبرم

 

 روی قبرم بنویسید مسافر بوده ست

بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده ست

بنویسید زمین کوچه ی سرگردانی ست

و در این معبر پر حادثه عابر بوده ست

 

 

عشق سوزان

  

 در عشق باید سوخت