از عاشقی به رنگ تمنا خسته ام از اسمان ابی دنیا خسته ام امروز را به دست غریبها سپرده ام
از زل زدن به صورت فردا خسته ام سرگشته تر ز خود به دنیا ندیدهام از روی این جماعت
شیدا خسته ام شادی دگر زعالم ما رخت بسته است از سر زدن به عالم سودا خسته ام