با عشق مرا ببوس    kiss me love
با عشق مرا ببوس    kiss me love

با عشق مرا ببوس kiss me love

  

خدایا دست من سرده   تو از حالم خبر داری

تو دلگرمیه فردامی تویی که باورم داری

همیشه با تو هر لحظه ، به آرامش سفر کردم

نذار تنها بمونم با ز ، نمی خوام بی تو برگردم

خدا تسکین دردامی ، خدایی ، خیلی بد کردم

از اقیانوس آرامش به دریا برنمی گردم

همه حرفا دروغی بود ، تموم عشق تو خالی

فقط تو باورم کردی ، تویی که عشق فردامی

همیشه عاشقم بودی ، ولی من دیر فهمیدم

خدا جون پای عشق تو ، تمومه هستیمو می دم

دلم به غیر تو خوش نیست ، تویی که عاشقم کردی

اگه عاشق نباشم من ، نِمی ری یا که برگردی

همیشه بودی و هستی ، من آرومم تو آغوشت

همه حرفامو میدونی ، نمیخونم در گوشت

 

                                                                شعر از مصطفی انیس حسینی 

دوستت دارم را ...



دوستت دارم را

 من دلاویزترین شعر جهان یافته ام

این گل سرخ من است

دامنی پر کن ازاین گل که دهی هدیه به خلق ,

که بری خانه ی دشمن ,

که فشانی بر دوست

راز خوشبختی هرکس به پراکندن اوست

در دل مردم عالم به خدا

نور خواهد پاشید

روح خواهد بخشید

تو هم ای خوب من این جمله به تکرار بگو

این دلاویزترین حرف جهان را،همه وقت ,

نه به یک بار و به ده بار,که صد بار بگو

دوستم داری؟ را از من بسیار بپرس

دوستت دارم را با من بسیار بگو

 


می خوام بگم...

 

 

می خوام بگم تموم شده ، تموم روزهای بدم

می خوام بگم خیال کنی ، تو خوبی و منم بدم

می خوام بگم که عشقمو ، ساده ی ساده خط زدی

می خوام بگم تا بدونی ، خوبی ولی خیلی بدی

می خوام بگم که عشق من ، رفته دیگه به دست باد

می خوام بگم این دلمو ، شکستی آخرش زیاد

می خوام بگم که عشق من ، مشق های خوبی می نوشت

بی سند و با ادعا ، اونار رو خط زدی چه زشت

برو ولی اینو بدون ، تمومه خاطرات تو

برو که دیگه نمیاد ، به یاد من خطای تو

تو گفتی عشق من هوس، بوده نه عشق واقعی

حرفی نزن چیزی نگو ، که خیلی خیلی ساده ای

یادت میاد این پسرک ، به خاطرت خود کشی کرد؟

یادت میاد که آخرش ، با قسم تو توبه کرد

بازم بگو هوس بوده ، تموم حرفای دلم

بگو بگو بازم بگو ، هوس نشسته تو دلم

برو که وقت رفتنه ، توی دلم جای تو نیست

برو که توی درس عشق ، دلم شده نمره ی بیست

قلبمو آزردی دیگه ، فکر میکنی بردی حالا؟

عزیز من پاشو دیگه ! تو خواب می دیدی تا حالا

حالا دیگه بخشیدمت ، به خاطر حرف بدت

میرم ولی بهت میگم ، عزیز من خاک تو سرت

جواب عشقم این نبود ، بهم یه تهمت بزنی

دوستم نداشتی تو ولی ، می شد یه چشمک بزنی

می شد که با خیر و خوشی ، رابطه ها تموم بشه

نه اینکه مُزد عشق من ، اینجوریا حروم بشه

ندیدی اون روزا رو که ، خواب به چشام حروم شده

حالا می بینی عشق من ، که زندگیم حروم شده

تو دادی عشقمو به باد ، بدون یک لحظه درنگ

خیال نکن پیش خودت ، شدی یه بچه ی زرنگ

بازم میگم بخشیدمت ، به خاطر حرف بدت

به جای اون حرف بدت ، میگم که خاک توی سرت

حالا تو بیت آخری ، می خوام برات دعا کنم

برای خوشبخت شدنت ، خدا خدا خدا کنم 

 

اگه به زور میرم....

 

 

اگه به زور روزگار از زندگیت میرم کنار

میرم که ثابت بکنم عاشقتم دیوونه وار

تو گریه های زار و زار سپردمت به روزگار

این از خودم گذشتنو، پای خاطر خواهیم بذار

خیال نکن که خواستمه، این اونه که می خواستمه

به قبله ی محمدی اینه که حرف راستمه

می خوای واسه ات همین وست داد بزنم ؟

با تار زلفات دلمو دار بزنم؟

پیش همه خلق خدا زاز بزنم؟

گریه کنون سر توی دیوار بزنم؟

بعده یه عمر آزگار، یه عاشقی، تو روزگار

از عشق تونست که بگذره ، بدون باختن تو قمار 

 

عشق مرده

 

 

تو خیال نکن همیشه ، که من عاشقت میمونم

تو منو دوستم نداری ، خودم اینو خوب میدونم

تو یه روزی تو وجودم ، مثل آب و ریشه بودی

تو منو دوستم نداشتی ، تو همون همیشه بودی

خیلی دوست دارم بدونی ، که دیگه دوستت ندارم

نه دیگه ، آره تموم شد ، غصه های روزگارم

واسه تو بازیچه بودم ، خودم اینو خوب میدونم

برای نوشتن از تو ، دیگه چیزی نمی دونم

دیگه طاقتم تمومه زندگی با تو حرومه

به خدا دلم دوستت داشت ، ولی عشق تو حرومه

نمیخوام حتی یه لحظه ، تو خیال من تو باشی

برو دیگه نازنینم ، نمی خوام تو اینجا باشی

توی قلب مهربونم ، حالا جای موندنت نیست

توی خاطرات شیرین ، دیگه جای موندنت نیست

واسه من تو کم گذاشتی ، تو منو دوستم نداشتی

توی قلب پر غرورم ، تو گل غصه می کاشتی

دیگه وقت رفتنت شد ، نکنه پای تو گیره ؟

واسه ی شکستن من ، نکنه گریه ات بگیره ؟

دل صادق و زلالم ، توی دستای پژمرد

خدا اون روز رو نیاره ، که بفهمی عاشقت مُرد

حالا من تنهای تنهام ، دیگه عشق من تو نیستی

من دیگه شادم و آروم ، توی قلبم دیگه نیستی

اینو خوب بدون واسه من ، حالا عشقِت دیگه مُرده

توی قلب من نشسته ، جای تو یه عشق مُرده

خیلی دوست دارم یه روزی ، مثل من بازیچه باشی

تو رو خُردت کنه اما ، نتونی ازش جدا شی

خیلی دوست دارم ببینم ، که دلت یه جا اسیره

تو براش می میری اما ، به غمت خنده اش می گیره

یه عروسک توی دستاش ، که تو رو بازیچه کرده

شاید اون روزا بفهمی ، که دلت با من چه کرده 

 

دلتنگتم

 

 

نمی دونم چی باید گفت از اون حرفای شیرینِت

نمیشه باورم حالا از این چشمای غمگینِت

همیشه ترس تو این بود که من با تو نمی مونم

می گفتی باش کنار من ، بدون تو پریشونم

نمی گیری سراغ از من ،‌ کسی که تو خداش بودی

کسی که با تو عاشق شد ، تو آهنگ صداش بودی

 

دلم تنگ صدای تو ، می خوام باشم کنار تو

دل زخم خورده ی عاشق ، هنوزم چشم به راه تو

چه دلتنگم ، چه دلتنگم ، دارم با غصه می جنگم

چه دلتنگم ، چه دلتنگم ، دارم با غصه می جنگم

دارم با غصه می جنگم

تمام حرف من با تو ، با عکس و جای خالیته

حالا من موندم و یادِت ، مگه این حرفا حالیته

مگه این حرفا حالیته

 

چه نا آرومه قلب من ، چه بی تابه دل و جونم

میخوام از تو خبردار شم ، کجا هستی نمی دونم

چه دلتنگم چه دلتنگم

هنوز بی تاب بی تابم

دارم با غصه می جنگم

دلم تنگ صدای تو ، می خوام باشم کنار تو

دل زخم خورده ی عاشق ، هنوزم چشم به راه تو

چه دلتنگم چه دلتنگم

دارم با غصه می جنگم

چه دلتنگم چه دلتنگم

دارم با غصه می جنگم

دارم با غصه می جنگم 

 

 

بعد از آن دلشوره های آشنائی

بعد آن دلتنگی دل بهر شادی

بعد آواز دل من از فرار بی صدائی

آمدی ماندی تو در دل همچو آوائی نهانی

بی توامشب من دویدم باز سوی وادی بی همصدائی

ای تو تنها یاوردل کاش میماندی برایم همچو رویائی خیالی

روز من بی تو تبه شد شب من بی همسفر شد

ای تو تنها خواهش دل بی تو این دل بی ثمر شد

یاد ایام گذشته یاد ان رویای شیرین نهفته

میزند خنجر به سینه میچکد اشکی به گونه

میدهد هر دم عذابم این که دل را پس فرستاد

آنکه اول در خراجش کوله باری دل فرستاد

شد دل من پاره پاره در غم تو بی وفایم

شد غم تو باوفاتر از خود تو بی وفایم

ای که اشک دیدگانم شد نثارت

ای که دل را تو شکستی زیر آوار غرورت

کاش یکشب میشنیدی ناله و راز و نیازم

ای خدا تنها ترینم بازش آور من هنوز عاشق ترینم  

 

نرسیدیم به هم بازی یک تقدیریم
عاقبت در هوس دیدن هم میمیریم
عشقمان مخرج صفریست که تعریف نشد
آه و افسوس که یک واژه بی تدبیریم
بعد از آن حادثه هایی که جدامان کردند
آنچنان شد که دگر از همه عالم سیریم
اشک میریختیم و دل که نمیکندیم آه
چه کنیم هر دو از این واقعه دلگیریم
وقتی از فاصله ها گفت دلم خندیدیم
فکر کردیم بهاریم که بی تغییریم
باز هم نام ترا در دل خود حک کردم
و محال است از این ایده خود برخیزم
باز سایه بالای سرم باش عزیزم
مایه برکت چشمان ترم باش عزیزم 

چه.....

 

چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی!
چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !
چه کودکانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطره یک کلمه مرا ترک کردی !
چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد!
چه بیرحمانه! من سوختم
  

موج

 

موج عشق تو اگر شعله به دل‌ها بکشد 

رود را از جگر کوه به دریا بکشد 

گیسوان تو شبیه‌است به شب اما نه 

شب که اینقدر نباید به درازا بکشد 

خودشناسی قدم اول عاشق شدن است 

وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد 

عقل یکدل شده با عشق، فقط می‌ترسم 

هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد 

زخمی کینه‌ی من این تو و این سینه‌ی من 

من خودم خواسته‌ام کار به اینجا بکشد 

یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری‌است 

وای اگر کار من و عشق به فردا بکشد